سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://tabeta2010.ParsiBlog.com
 

خدا دیدنی است یانه؟؟؟

رووزی گذر بهلول به در خانه ابوحنیفه افتاد.ابوحنیفه مشغول تدریس بود ودر ضمن سخنانش میگفت :"حضرت امام صادق (ع)چند مطلب بیان میکند که من انهارا نمی پسندم .

اول؛انکه شیطان در اتش جهنم عذاب خواهدشد,در صورتیکه شیطان از اتش خلق شده وچگونه ممکن است اتش بسوزد؟

دوم؛انکه خدا رانمیتوان دید,در صورتی که خداموجوداست وچیزی که موجود هست چگونه نمی توان دید؟

سوم؛انکه انسان فاعل مختار اعمال خویش است حال انکه شواهد داریم اعمال بندگان از جانب خداست نه از خود بندگان.

بهلول تااین سخن ناصواب راشنید,کلوخی رااز زمین برداشت وبه سمت ابوحنیفه پرت کردوگریخت.

اتفاقا کلوخ به پیشانی ابوحنیفه برخورد کرد وبه شدت دردش امد.

ابوحنیفه وشاگردانش ازعقب بهلول روان شدند وبهلول را گرفتند ونزد خلیفه بردند.

_بهلول گفت: از من چه خطایی سرزده؟

ابوحنیفه گفت: کلوخی را که پرت کردی سرم را ازرد است.

_بهلول گفت:" ایا میتوانی ان درد وازردگی را نشانم بدهی؟

ابوحنیفه گفت: مگردرد را می توان نشان داد؟

بهلول گفت:

"اگر حقیقا دردی در سرتوست چرا ان را نمیتوانی نشان بدهی؟ وایاخود تو نمیگفتی که انچه هستی دارد قابل دیدن است؟

ودر نگاه دیگر؛مگر تواز خاک افریده نشده ای؛ پس چگونه ممکن است کلوخی که ازخاک است در جنس خود تاثیر بگذاردوتورا ازار رساند؟

وغیرازاینها مگر نگفتی که افعال بندگان ازجانب خداست؛پس چگونه میتوانی در اینجا مراگناه کار,واین عمل راازمن بدانی.

ابوحنیفه باجواب محکم بهلول شرمنده شد وازمجلس برخاست.


[ چهارشنبه 89/6/17 ] [ 1:42 صبح ] [ تهمینه ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 21238